وب سایت شخصی سجاد شاملی

بیان دیدگاهها ، نظرات ، خاطرات ، نقد و بررسی مسائل روزانه ، ارتیاط با دوستان ، نگاهی به ورزش ، طنز و ...

نام های پسرانه و دخترانه گیلکی

 

 

لیست زیر شامل ۳۰۰ نام برای پسران و دختران گیلانی و مازندرانی می باشد. این مجموعه گزيده‌ای مختصر از نام‌های گیلکی می باشد [چون آقای محمدتقی پور احمد جکتاجی مجموعه‌ای از نام‌های گيلان و مازندران را گرد آورده‌اند] که سه ويژگی در آن‌ها رعايت شده است:

1- نام‌های مستند و باستانی گيلان [و مازندران] (نام بزرگان، فرمان‌روايان، سرداران و...)

 2- نام‌هايی با نمودهای طبيعی (روده، کوه‌ه، پرنده‌گان، گل‌ها و...)

 3- نام‌های ترکيبی (با استفاده از پسوندها و پيشوندها يا ترکيب کلمات و...) که بهترین آنها در پایین آمده است.


اسم های پسرانه گیلانی

آ-الف

آرنگ، نام کوهی در اشکورات.
ارغش (ارگاش)، اسم تاريخی، از شاهان باستانی گيلان.
اسفار، اسم تاريخی، از سرداران.
اسفان، » »
اسوار، اسفار
اشاکيد، اسم تاريخی، از شاهان باستانی
اشتاد، اسم تاريخی.
افرا، از درختان چنگلی.
افراشته، شاعر معروف گيلکی‌سرا.
آلندا، اسم تاريخی، از شاهان باستانی.
امينا، امين (با تلفظ رايج در قديم)
انوز، اسم تاريخی، از فرمان‌روايان گيلان.
اُوجا، از درحتان، جواب و پاسخ.
اوخان، پژواک، انعکاس صدا.
ايجگره، فرياد.
ايلشام، اسم تاريخی، از سرداران.

ب

بازان، اسم تاريخی، از سرداران.
باو ، اسم تاريخی، سلسله باونديان مأخوذ از آن است.
باوند، اسم تاريخی، از شاهان باستانی.
بکران، از سرداران مرداويج زياری.
بنجاسپ، از سرداران.
بُندار، از سرداران. نام شاعر معروف.
بويه، پدر موسس سلسله ال‌بويه.

پ

پادوسبان، اسم تاريخی. سلسله پادوسبانان منسوب به آن است.
پاموج، راه‌پيما. هم‌پا.
پشنگ، اسم تاريخی، از سلسله پادوسبانان.
پليام (پليم)، گياهی که در اطراف رشت «شوند» گويند.
پورديل، آدم با دل و جرأت.
پورگيل، اسم تاريخی، از سرداران.

ت

تالجين، اسم تاريخی، از سرداران.
تام، آرام، ساکت.
تجاسب، از فرمان‌روايان. سلسله تجاسپی مأخوذ از ان است.
تکيدار، اسم تاريخی، از سرداران.
توکا، پرنده‌ای از انواع کاکلی‌ها.
توکالی، قله کوه.
تيدا، اسم تاريخی، از سرداران.
تيرمَزَن، اسم تاريخی.

ج

جانگول، بدنی که چون گل است.
جستان، اسم تاريخی، سلسله جستانيان مأخوذ از ان است.
جوانگول، گل شاداب، جوانی که چون گل است.
جيم‌رو، سرخ‌رو. آتشين‌رخ. [جيم در لغت يعنی جرقه و اخگر آتش.]
جيگلی، فرياد. [ژِگِله، در گويش بيه‌پيشی به معنی جيغ است.]

چ

چارخو، از پرنده‌گانی که کنار نيزار زنده‌گی می‌کنند.
چيران، اسم مکان
چيکا، پرنده‌ای است.

خ

خُجيران، خوب‌ها.
خورزاد، اسم تاريخی، از شاهان پادوسبانی.
خورکيا، اسم تاريخی، از شاهان کيايی.
خورگام، اسم مکان.
خوندش، پژواک، انعکاس صدا. [بايد از مصدر خؤندن (خواندن) باشد. خؤنده‌گی: آواز]
خيلو، اسم تاريخی.

د

دابو، اسم تاريخی، سلسله دابوان يا دابويه مأخوذ از آن است.
دابويه، اسم تاريخی، پسر گاوباره از شاهان باستانی گيلان.
داتا، از شاهان باستانی، معاصر کورش کبير.
داره، داس مخصوص درو برنج، سلاح هميشه‌گی دهقانان شمال.
دامون، جنگل
دردان، اسم تاريخی، از سرداران.
دُرفک، يکی از بلندترين کوه‌های گيلان.
دفراز، تکيه‌گاه.
دکيه، اسم تاريخی.
دلفک، درفک
دوباج، اسم تاريخی. از فرمان‌روايان گيلان.

ر

رشاموج، اسم تاريخی، از سرداران.
روخان، رودخانه.
روزمان، اسم تاريخی، از سرداران.

ز

زربين، سرو کوهی.
زرمان، اسم تاريخی، از سرداران.
زرهوا، » »
زريزاد، » »
زمانا، زمان (با تلفظ رايج در قديم) [البته معادل گيلکی زمان، زمات يا زِمِت است که هنوز هم مورد استفاده قرار می‌گيرد.]
زهار، فرياد
زيار، اسم تاريخی، نام سلسله آل‌زيار مأخوذ از آن است.

ژ

ژيوير، فرياد.

س

سالوک، اسم تاريخی، از فرمان‌روايان.
سرخاب، » »
سليم، از پرنده‌گان.
سوخرا، اسم تاريخی.
سورخانی، نام رودخانه‌ای بين گيلان و مازندران.
سوريل، اسم تاريخی، از سرداران.
سيالَک، پرسياوشان، گياه دارويی.
سياه‌گيل، اسم تاريخی.
سيلاک، بارنده‌گی زياد.

ش

شاه‌ميران، اسم تاريخی.
شراگيم، اسم تاريخی.
شرفشاه، شاعر عارف و گيلکی‌سرای قرن هشتم هجری.
شرمزن، اسم تاريخی.
شروين، اسم تاريخی.
شيراسفار، اسم تاريخی، از سرداران.
شيراسوار، ="شيراسفار.
شيرديل، شجاع با دل شير.
شيرزيل، اسم تاريخی، قرن چهارم هجری.
شيرَج، اسم تاريخیع از سلسله کاکوان.
شيرود، نام رودی در تنکابن، اسم مکان.
شيرويه، اسم تاريخی.

ف

فاراب، اسم مکان، يکی از بلوک عمارلو.
فرخان، اسم تاريخی.
فرشوازگر، اسم تاريخی، لقب گيل‌بن‌گيلان‌شاه.
فولوق، يک گل آتش.
فيروزان، اسم تاريخی، از فرمان‌روايان گيلان.

ق

قارن، اسم تاريخی، از ملوک باستانی شمال.
قاينا، قانع، متقاعد.
قهران، اسم تاريخی.

ک

کادوس، اسم تاريخی، از اقوام باستانی گيلان.
کارکيا، اسم تاريخی، از القاب سلسله کيايی. [کي، به معنی بزرگ و فرمان‌روا بود، کارکيا اضافه مقلوب به معنی کارفرما است که بعدها در گيلان به جای شاه به‌کار می‌رفته است.]
کارن، قارن.
کاسک، اسم تاريخی.
کاکو، اسم تاريخی، سلسله کاکوان يا کاکويه مأخوذ از آن است. اسم کوهی در اطراف سياهکل.
کاکوان، اسم تاريخی، سلسله کاکوان.
کاکوشاه، اسم تاريخی.
کاکوی (کاکويه)، اسم تاريخی از سلسله کاکوان.
کاکی، اسم تاريخی، از سرداران، پدر ماکان.
کالنجار، اسم تاريخی، نام غريب‌شاه معروف.
کالی، از شاهان.
کاليجار، از القاب آل بويه.
کامرو، اسم تاريخی، از بزرگان قرن پنجم هجری.
کردويه، اسم تاريخی، از سرداران.
کوبار، باران کوه.
کورتکين، اسم تاريخی، از سرداران.
کورموش، » »
کوشيار، اسم تاريخی، کوشيار ديلمی، منجم معروف و صاحب آوزاه گيلانی.
کوشيج، اسم تاريخی، نام سلسله.
کوکبان، اسم تاريخی، از سرداران.
کيا، اسم تاريخی، نام سلسله کيايی مأخوذ از اميرکيا است. [رجوع کنيد به کارکيا]
کياشر، اسم تاريخی، از امرای موشايی يا کوشيج.

گ

گشتام، اسم تاريخی، از سلسله پادوسبانان.
گورگيل، اسم تاريخی، پسر گيلان‌شاه.
گوری‌گير، اسم تاريخی.
گوکيان، اسم تاريخی، از ديالمه.
گولاز، افتخار، مباهات.
گيل، قوم گيل.
گيلاک، گيلک
گيلان‌شاه، اسم تاريخی، از شاهان باستانی.
گيلداد، اسم تاريخی.
گيلو، گيل
گيليده، اسم تاريخی، پدر بويه.
گيله‌لو، گیل.

ل

لاهيج، نام لاهيجان مأخوذ از آن است.
لياشير، اسم تاريخی، از سرداران.
ليشا، اسم تاريخی، از سرداران.
ليشام، اسم تاريخی، قرن سوم هجری.
ليما، اسم کوهی در حوزه تنکابن.
لونک، اسم مکان، اسم آبشار (نيمه راه سياهکل-ديلمان) [البته نام درست اين آبشار، نه لونک فارسی‌شده! بلکه لونِیْ Loney می‌باشد]

م

ماز، نام کوهی ميان گيلان و مازندران.
مازيار، اسم تاريخی، سردار معروف و ملی.
ماکان، اسم تاريخی، سردار معروف.
ماکرد، اسم تاريخی.
ماناد، اسم تاريخی، پسر جستان از سلسله جستانيان.
ماناذر، اسم تاريخی.
ماندار، اسم تاريخی، از سرداران.
مرتيا، اسم تاريخی، از سرداران.
مرداويج، اسم تاريخی، از شاهان زياری.
مرزبان، اسم تاريخی، از شاهان باستانی گيلان [در واقع تمام مناطق گيلک‌نشين، چه گيلان و چه مازندران]
مشيز، اسم تاريخی، از سرداران.
موتا، از شاهان باستانی گيلان. [سردار سپاه ديلم در مواجهه با هجوم اعراب به سرزمين کاسپی‌ه، که گرچه در آن جنگ کشته شد، اما عراب نيز موفق به فتح سرزمين گيلکان نشدند.]

ن

نسپر، از انواع پرنده‌گان جنگلی خوش‌آواز
نوبوله، ساقه جوان درخت.
نودار، اسم تاريخی، از سلسله پادوسبانان.
نومود، برازنده، درخور، جلوه.
نيما، نام کوهی در شمال (يوش مازندران)، نام کوچک علی اسفندياری (نيما يوشيج) [«نيما يوشيج» نمامی کاملا گِلِکی است. نيم، نام کوهی است در مازندران و يوش نيز نام محل تولد نيما است که با پسوند نسبت «يج» به «يوشيج» (در فارسی: اهل يوشيج) تبديل شده است.]
نيماکه، بزرگ و ريش‌سفيد. [نيماکه، در گويش بيه‌پيش، شريک و مورد تعاون نيز معنی می‌دهد. نيماکه‌گی: تعاون. شرکت.]

و

والای، تلاطم.
وردان، اسم تاريخی، از سرداران.
ورنا، نام باستانی و کهن گيلان. [در اوستا از سرزمين کاسپی بدين نام ياد شده است.]
وشمگير، از شاهان زياری. [صورت گيلکی اصيل اين اسم وُشوم‌گير است. وُشوم، همان بلدرچين فارسی است. وشوم‌گير، پادشاه معروف آل زيار علاقه فراوانی به شکار اين پرنده داشت.]
ولکين، اسم تاريخی.
ونداد، »
ونداسفان، »
وهادان، »
وَهرَز، اسم تاريخی، فاتح يمن در زمان انوشيروان.
وهسودان، از شاهان سلسله جستانی.

ه

هروسندان، اسم تاريخی، از سلسله پادوسبانان.
هزارَسف، اسم تاريخی. [شباهت زيادی با هزاراسپ (دارنده هزاراسب)، لقب ضحاک دارد]
هوسم، اسم مکان، نام قديم رودسر.

ی

ياور، کمک و همراه در امر کشت و زرع و هر کار ديگر.
ياجين، دندانه‌های اره و داس.









اسم های دخترانه گیلانی

آ-آلف

آبچين، کاغذهای شفاف و بسيار نازک رنگی.
اَرسو، اشک (غم و شادی)
آکوله، از انواع برنج.
اليزه، اسم مکان، محلی در رودبار.
آمله، دختر اشتاد ديلمی که بنای شهر آمل منسوب به اوست.
آموج، آموخته، خوگرفته.
آمولای، پروانه.
انگاره، تهيه و تدارک.
اياز، شبنم.

ب

برفانک، پرنده‌ای از انواع سهره.
برفانو، برفانک
برفين، برفانک
بی‌بی، کرم ابريشم.
بينه، گياه معطر، نعنا.

پ

پاپلی، پروانه.
پامچال، گل معروف.
پَرزَه، آهو.
پورسو، پرنور.
پيتونَک، پونه، گياه معطر.
پيندِره، گياه دارويی، پنيرک.

ت

تاگيره، از سبزی‌های صحرايی و خورشتی.
تال، از گیاهان شبيه به نیلوفر.
تاله، هوس، ميل.
تايه، ابريشم تابيده.
ترمی، مه
تلايه، صبح خيلی زود.
تورنگ، قرقاول.
تونْگْ، النگو، از انواع درختان شمال.
تونگوله (تونگولی)، تلنگر.
تی‌تی، گل، شکوفه.
تی‌شين (تی‌شينا)، مال تو.

چ

چاپلا، کف زدن از روی شادمانی.
چرين، از پرنده‌گان.
چمپا، از انواع برنج، خوش‌بو.
چولی، چکاوک.
چيره، چهره، رخسار.
چيری، از انواع سهره.

خ

خوجير، خوب.
خورتاو، مشرق، زمين رو به آفتاب.
خورتو، »
خورته، »
خوری‌سو، اسم تاريخی، خواهر اميره ساسان گسکری فرمان‌روای گيلان. معشوقه و همسر شرفشاه دولايی، شاعر گيلکی‌سرای قرن 8 ه.ق. نور و اشعه خورشيد.

د

دوجين (دوجينا)، دست‌چين، انتخاب. [الف پايانی دوجين، به احتمال زياد پسوند نسبت است. «ا» يکی از پسوندهای معروف نسبت در گيلکی است.]
ديل‌زنش، مطابق ميل و دل‌خواه.
ديل‌سوج، دل‌سوز
ديل‌سوجه، »
ديلمای، زن ديلمانی.

ر

راپا، منتظر.
رافا، »
راکه، چوب نازک و قابل انعطاف، ترکه.
رمش، پرچين اطراف مزارع و باغ‌ها.
روجا، ستاره.

ز

زرج، کبک.
زرکا، از انواع مرغان آبی.
زفه، جوانه درختان.
زيبه، از پرنده‌گان.

س

ساره، ستاره.
سِچومه، سياه‌چشم.
سَلَمبار، چشمه‌ای گوارا در اشکورات.
سوجان، سوزان.
سونه، توت وحشی.
سيتکا، مرغ مينا.
سيتی، سار.
سی‌ده، اسم تاريخی، زن فخرالدوله بويه‌ای و خواهر شهرياربن قارن.
سيکيه، از پرنده‌گان صحرايی.
سيمبر، ميدان دلگشا و مصفا.

ش

شامار، ملکه، بهترين مادر.
شاناز، اسم تاريخی، شاهزاده خانمی از آل‌بويه.
شروين‌دخت، اسم تاريخی.
شوروم، مه صبحگاهی.
شوماهان، اسم تاريخی.
شیشک، ستاره پروين.

ف

فازومّا، نوعی رقص، حرکات زيبای پيش از کشتی گيله‌مردی.
فرنگ، سنجاقک.

ک

کاس مار، مادر (دختر) زاغ چشم.
کاکوله، از پرنده‌گان.
کرماج، نوعی گل پامچال که در اطراف درفک می‌رويد.
کياتاج، از اسماء تاريخی.
کی‌شين (کی‌شينا)، مال که؟
کيشيم، از مرغان دريايی.

گ

گول‌چيره، گل‌چهره.
گول‌ناز، نوعی گل، گلی که نازنين و زيباست.
گِئسه، گيسو.
گِئشه، عروس. [عروسک نيز]
گيلا، مخفف گيلان، گيل (دختر)
گيلار، از انواع مرغان دريايی.
گيلان، گيلان
گيلان‌تاج، تاج سر گيلان.
گيلان‌دخت، دختر گيلان.
گيل‌سو (گيلی‌سو)، روشنايی گيل (دختر)
گيلی، دختر گيلک.
گيل‌يار (گيلی‌يار)، يار گيل، همسر گيل.

ل

ليجار، نيزار، محل رويش نی.
ليرو، گلی زردرنگ با ساقه بلند و بسيار معطر (اشکورات)

م

مارخو، دوست‌دار مادر، متکی به مادر.
ماسو، روشنايی ماه.
مانگه‌ديم، ماه‌رو، ماه‌رخ
مرجانی، گل مريم.
مرخه، دانه‌ها و مهره‌های رنگی و تزيينی.
مريم‌گوله، گل مريم.
منگه‌تاو، مهتاب.
مورجانه، جوانه.
مورواری، مرواريد.
ميجام، اسم تاريخی، زن ماکان (به روايت ابن‌اسفنديار)
ميجان، جان من.
ميجنک، مژگان.
ميجی، مژگان.
ميشيم، بنفشه وحشی.
مليجه، گنجشک.

ن

نأجه، آرزو.
نازِگول، نازگل
نسا (نسو)، جنگل هميشه سايه، سمت رو به سايه. [Nasaa يا Nasum در لغت به معنی جهت جغرافيايی حنوب می‌باشد.]
نوشْکْ، از پرنده‌گان کناره مرداب و نيزار.
نيلو، اسم مکان، اشکورات.
نيناکی، مردمک چشم.
نينای، عروسک.

و

وارن‌بو، از گياهان معطر و دارويی، بادرنگ‌بويه.
وارش، باران.
واهيلا، بی‌قرار، بی‌تاب، رسوا.
وسمار، مادر (دختر) بس است. آخرين دختر باشد.
ووشه، خوشه.
وزگه، جوانه.

ه

هَرای، گريه، فغان.
هيلَک، تکمه‌های فلزی که زن‌ها به پيراهن خود می‌دوزند.

ی

ياکند، اسم تاريخی، دختر فرخان کوچک (به روايت ابن اسفنديار)
يالمَند، تيرکمان، قوس قزح.

 

منبع : http://www.farsianinfo.com



گزارش تخلف
بعدی